امام
علی(ع)در بخشی از نامه 31 کتاب شریف نهج البلاغه خطاب به فرزند خود امام
حسن (ع)می فرماید:از پدرى در آستانه فنا و معترف به گذشت زمان ، که عمرش
روى در رفتن دارد و تسلیم گردش روزگار شده ، نکوهش کننده جهان ، جاى گیرنده
در سراى مردگان ، که فردا از آنجا رخت برمى بندد ، به فرزند خود که
آرزومند چیزى است که به دست نیاید ، راهرو راه کسانى است که به هلاکت رسیده
اند و آماج بیماری ها است و گروگان گذشت روزگار .
امام در ادامه
می فرماید:پسرى که تیرهاى مصائب به سوى او روان است ، بنده دنیاست و سوداگر
فریب ، و وامدار مرگ و اسیر نیستى است و هم پیمان اندوه ها و همسر غمهاست ،
آماج آفات و زمین خورده شهوات و جانشین مردگان است .
امام در
ادامه می افزاید:من از پشت کردن دنیا به خود و سرکشى روزگار بر خود و روى
آوردن آخرت به سوى خود ، دریافتم که باید در اندیشه خویش باشم و از یاد
دیگران منصرف گردم و از توجه به آنچه پشت سر مى گذارم باز ایستم و هر چند ،
غمخوار مردم هستم ، غم خود نیز بخورم و این غمخوارى خود ، مرا از خواهشهاى
نفس بازداشت و حقیقت کار مرا بر من آشکار ساخت و به کوشش و تلاشم برانگیخت
کوششى که در آن بازیچه اى نبود و با حقیقتى آشنا ساخت که در آن نشانى از
دروغ دیده نمى شد . امام علی (ع)ادامه می دهد:تو را جزئى از خود ، بلکه
همه وجود خود یافتم ، به گونه اى که اگر به تو آسیبى رسد ، چنان است که به
من رسیده و اگر مرگ به سراغ تو آید ، گویى به سراغ من آمده است . کار تو
را چون کار خود دانستم و این وصیت به تو نوشتم تا تو را پشتیبانى بود ،
خواه من زنده بمانم و در کنار تو باشم ، یا بمیرم .
سرانجام امام
در انتهای این بخش به فرزند خود می فرماید:تو را به ترس از خدا وصیت مى کنم
، اى فرزندم ، و به ملازمت امر او و آباد ساختن دل خود به یاد او و دست
زدن در ریسمان او . کدام ریسمان از ریسمانى که میان تو و خداى توست ،
محکمتر است ، هرگاه در آن دست زنى ؟ دل خویش به موعظه زنده دار و به
پرهیزگارى و پارسایى بمیران و به یقین نیرومند گردان و به حکمت روشن ساز و
به ذکر مرگ خوار کن و وادارش نماى که به مرگ خویش اقرار کند .