پیامبر را باید در آینه علی (ع) دید و این نوع نگاه، معنای واقعی ولایتپذیری است

رسول
الله (ص)فرموده بود من شهر علم هستم و علی(ع) باب آن است. با توجه به این
فرمایش نورانی، مداقه در توصیفات امیرالمومنین علی (ع) راجعبه رسول
مهربانیها، وجاهتی ناتمام پیدا خواهد کرد. مولانا امیرالمومنین علی (ع)
درباره مقتدایشان که همانا پیامبر عظیم الشأن اسلام بوده، جملاتی نورانی و
فصیح دارند که کتاب ارزشمند نهجالبلاغه در بردارنده بخش قابل توجهی از
آنهاست. در ادامه گزیدههایی از این کلمات نورانی را میخوانید.
دنیا
را خوار مىشمرد و این بیارزشی و خواری را به دیگران نیز شناساند. و
مىدانست که خداوند براى احترام به ارزش او، دنیا را از وی دور ساخته است.
از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست مىداشت
که زینتهاى دنیا از چشم او دور نگهداشته شود تا از آن لباس فاخرى تهیّه
نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند. (نهجالبلاغه ؛ خطبه ۱۰۹)
طبیب
بود؛ اما نه آنچنانکه منتظر باشد تا بیمار به سراغش آید. بلکه براى درمان
بیماران همواره در حرکت بود؛ مَرهَمهاى شفابخشِ او آماده، و ابزار داغ
کردنِ زخمها را گداخته، براى شفاى قلبهاى کور و گوشهاى ناشنوا و
زبانهاى لال، آماده بود و با داروى خود در پى یافتن بیمارانِ فراموششده و
سرگردان است. (نهجالبلاغه ؛ خطبه ۱۰۸)
از
دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو
پهلویش از تمام مردم فرو رفتهتر و شکمش از همه خالىتر بود. دنیا را بر
او عرضه کردند اما نپذیرفت. (نهجالبلاغه ؛ خطبه ۱۶۰)
بر
روى زمین مىنشست و غذا مىخورد. چونان بردهها ساده مىنشست. با
دستانش کفش خود را وصله مىزد و جامهی خود را با دست خود مىدوخت. بر
الاغِ برهنه مىنشست و دیگران را پشت سر خویش سوار مىکرد. پردهاى بر
در خانۀ او آویخته بود منقّش به نقش و تصویرهای زیبا؛ به یکى از همسرانش
فرمود این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن مىافتد
به یاد دنیا و زینتهاى آن مىافتم. کاخهاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگى
نگذاشت) تا جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را پذیرفت.
وه! که چه بزرگ است منّتى که خدا با بعثت پیامبر (ص) بر ما نهاده است. (همان)